سفارش تبلیغ
صبا ویژن
اطمینان به هرکس، پیش از آزمودنش [نشانه]درماندگی است . [امام علی علیه السلام]
حکمتـــــــها و نکتــــــه هــا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» جایگاه وجود ذهنی

وجودذهنی

جایگاه وجود ذهنی                                 

 بحث وجود ذ هنی درحقیقت بخشی ا زبحث علم وادراک وبحث شناخت ومعرفت ا ست‌‌‌‌.

مباحث مربوط به ادراک در کتب فلاسفه ما در موارد متعدد وبه طورمتفرق ذکرشده.

قسمتی ازاین بحثها درمبحث کیف نفسانی بحث می شود که عده- ای علم را ا زمقوله کیف نفسانی می دانند. قسمت دیگری  ازاین بحثها درمباحث نفس مطرح  میشود                                                                            

وقسمت دیگری از این بحثها در مباحث عاقل ومعقول مطرح شده است. البته در حا ل حاظر بحث وجود ذهنی ا زمبحث علم وادراک ومباحث نفس جدا شده ومستقلا در مسا یل وجود وعدم مطرح می شود.    

بحث وجود ذهنی که درباره ماهیت علم است . ارتباط نزدیکی دارد بامسا له اینکه علم انسا ن وادراک بشر به طور کلی چه اندازه ارزش واعتبار دارد؟ تا چه اندازه با واقعیت انطباق دارد؟ ایا اصلا انطباق با واقعیت دارد یا نه؟ آیا ادراک  یک چیزی است که صرفا جنبه درونی دارد؟ درونی محض است مثل درد یا لذ ت آیا همان طور که درد ولذت یک حا لت صد در صد درونی است علم و ادراک هم یک چنین چیزی است ؟ (1) اگر چنین چیزی باشد نتیجه ا ش این است که رابطه آگاهی ما از خارج و رابطه اکتشافی ما ازخارج بکلی قطع می شود یعنی من نمی توانم بگویم این چیزی که من ادراک می کنم همین چیزی ا ست که در خارج وجود دارد .     

اما اگر گفتیم نه  بلکه نوعی انطباق برقرار است نتیجه اش این است که انچه انسان  حس می کند وانچه انسان تخیل میکند بعد

از حس وانچه انسان تفکر وتعقل می کند وهم محض وخیال محض

(1) شرح مبسوط مطهری ج  1

یعنی  درونی محض نیست و با بیرون رابطه انطباقی دارد . اگر گفتیم با بیرون به نحوی انطباق دارد باید ببینیم این نحوه انطباق چگونه نحوه ای است (1)

 بعضی قائلندکه این رابطه رابطه ماهوی است طبق این فرضیه ادراکات ما  از اشیاء یعنی حضور همان ذات اشیاء نه وجودشان  در ذهن ما  به عبارت دیگر ذات اشیاء در دو موطن می توانند

وجود پیدا کنند  یک موطن  موطن عین است وعالم خارج ذهن ما                             

وموطن دیگر موطن ذهن ماست . پس یک ذات است که در دو موطن دو نوع وجود پیدامی کند که بر یک وجود یک نوع اثار و  بر وجود دیگر آثار دیگری مترتب است  ولی قبول کردن این نظریه خیلی سنگین می آید به این که بگوییم این ذوات وماهیاتی که درخارج هستند همین ذوات نوع دیگری وجوددر عالم ذهن ما پیدا می کنند به نظر می آید تصور عکس این مطلب آسان می باشد  مثلا ما تصوری از طبیعت داریم و تصوری از حرکت و رنگ وحرارت و... داریم آیا همینها که تصور می کنیم درخارج وجود دارد ؟ آیا کمیت را که ماتصورمی کنیم درعالم عین وجوددارد؟

حقیقت ادراک       

پس مسئله وجودذهنی راما می توانیم مسئله وجودعینی بنامیم (2) 

- قال الشیخ فی الفصل السابع من النمط الثالث من شرح الاشارات ( ادراک الشی هوان تکون حقیقته متمثله عند المدرک یشاهدها ما به یدرک )

- وقال فی الفصل الثامن:

 الشئ قد یکون محسوسا عند مایشاهد ثم یکون متخیلا عندغیبته بتمثل صورته فی الباطن کزید الذی ابصرته مثلا اذاغاب عنک فتخیلته.  

----------------------------------

(1) شرح مبسوط مطهری ج 1            

(2) شرح مبسوط مطهری  ج 1

  و قد یکون معقولا عند ما یتصور من زید مثلا معنی الانسان الموجود ایضا لغیره

وهوعند ما یکون محسوسا یکون قد غشیته غواش غریبه عن ماهیته لوازیلت عنه لم تؤثر فی کنه ماهیته مثل این ووضع وکیف ومقداربعینه لوتوهم بدله غیره لم یوثر فی حقیقة ماهیة انسانیته (1)

دلیل وجود ذهنی در حکمت اشراق

-      شیخ اشراق بدون ذکر وجود ذهنی، در موردی سعی دراثبات مطابقت ذهن با خارج کرده است دلیل ایشان در این زمینه چنین است زمانیکه ما به یک شئ غایب علم پیدا می کنیم (ایشان علم به اشیای حاضر و مورد ا بصاررا معلوم حضوری میداند)  از دو حال خارج نیست : یااثری از ان در ما حاصل می شود ویا این  چنین نیست یعنی اثری حاصل نمی گردد اگر اثری حاصل نشود  پس باید حالت قبل از علم و بعد از علم مساوی باشد واین محال است ( در حالیکه بالوجدان با تصور یک شئ حالت جدیدی در خود می یابیم که قبلا نبوده است )  و اگر اثری حاصل شده است از دو حال خارج نیست یا ان اثر حاصل (علم وادراک ) مطابق با واقع است ویا مطابق با واقع نیست اگر مطابق نباشد پس ما در واقع بدان شئ علم پیدا نکرده ایم  در صورتی که فرض این است که ما به آن شئ علم داریم پس اثر حاصل باید مطابق با واقع باشد.    

عبارت ایشان چنین است :  بدان که هر چه تو آن را بشناسی شناخت و دانش تو او را آن باشد که صورتی از آن اودر تو حاصل شود زیرا که تو چیزی بدانی که ندانسته ای مثلا اگر از او در تو هیچ حاصل نشود  پس حال تو پیش از دانش وپس از دانش یکی است  واین محال است 

--------------------

(1)   شرح الاشارات  ج2   

اگردرتوچیزی حاصل شود اگر آ ن چیزی که تو او را دانستی  نباشد،  پس چنانکه  اوست ندانستی و چون او را بدانستی باید که

ان چه پیش توست مطابق ان چیزی باشد که در نفس خویش صورت او بود (1)



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین شریفی کندری ( جمعه 87/9/22 :: ساعت 6:41 عصر )
»» ادلّّّّه منکرین وجود ذهنی

ادلّّّّه منکرین وجود ذهنی

  انکرالوجود الذهنئ قوم : فذهب بعضهم الئ  ان العلم انما هو نوع اضافه من النفس الی المعلوم الخارجی . (2)

عده ای از متکلمین گفته اندحقیقت علم نوعی تعلق و ارتباط بین عالم و معلوم است وقتی انسان شئئ را درک می کند ماهیت ان  شئئ در ذهن حاصل  می شود. پس اگر من آتش را درک می  کنم و ماهیت  آتش به ذهن  من می آید ذهن من باید داغ بشود در حالی که چنین نیست  پس علم نوعی اضافه به شئئ خارج است بدون اینکه چیزی به نام وجود ذهنی در ذهن بیاید .   

جواب این اشکال روشن است چون اگر علم اضافه باشد لازمه اش این است که تعقل چیزی که در خارج نیست ممکن نباشد مثل عدم ومعدوم. و هیچ خطایی در علم نباشد در حالی که چنین نیست.  

وذهب بعضهم ان الحاصل فی الذهن عندالعلم بالاشیاء اشباحها المحاکیة لها کما یحاکی ا لتمثا ل ذاالتمثال، مع مباینتهما ماهیّة.

جواب این اشکال اینست که اگر موجود ذهنی شبح امر خارجی باشد،عینیّت بین علم و معلوم از بین می رود وعلوم ما به جهل تبدیل می شود واین سفسطه است

  (1) مجموعه مصنفات ج 3 ص2

(2) نها یة الحکمة      

ادلّه مثبتین وجود ذهنی

- ما اموری را به نحو کلّی وصرف درک می کنیم و چون شئئ به این صفت در خارج تحقق ندارد پس باید آنرا در موطنی دیگر جستجو کرد  که آن را ذهن می نامیم .

 2- ما امورعدمی که درخارج تحقق ندارد را نیز درک می کنیم مثل معدوم مطلق و اجتماع نقیضین پس برای این امور ثبوت مایی هست. وآن در ذهن است .

اقول  به نظر قاصر حقیر چنین می آید که وجود ذهنی  به اینصورت نیست که تصویری از خارج توسط چشم یا اعضای دیگربه ذهن انسان بیاید بلکه این انسان است که با دیدن شئئ در خارج به آن احاطه وجودی وعلمی پیدا می کند یعنی آن شئ را در خارج ودر ظرف خودش با همان فاصله معیّن درک می کند و می فهمد.      وبعداز فهمیدن ،ان شئ علم انسان قرار می گیرد وچون علم مجرد است  نه فضا اشکال می کند ونه قابل تغییراست مثل آ ینه که اشیاء را در خارج و در ظرف خودشان منعکس می کند نه اینکه تصویر اشیاء در آینه بیفتد بلکه صرفا شکست نور است و چیزی در آینه نمی افتد چون روشن است که آینه قابلیت ندارد آسمان  به آن عظمت را در خود جای دهد در حالی که می بینیم آسمان در آینه دیده می شود بدون این که کوچک شده باشد پس آینه فقط نور را منعکس می کند وما آسمان را در ظرف خودش با مراعات فاصله می بینیم. چشم انسان نیز با انعکاس نور ازاشیاء به آن. نفس ما را با ان شئ مرتبط می کند و ما ان شئ   را در ظرف خود ش به اندازه طبعیی درک می کنیم. وبعد از ارتباط نفس با ان شئ ومحقق شدن علم، عالم ومعلوم یکی خواهد بود ودیگر منی جدای از آن معلوم نیست تا این که بگوئیم صورت آن شئ نزد ما

حاضر است. بلکه در حقیقت من با حقیقت وواقعیت آن شئ ارتباط بر قرار کردم منتهئ با واسطه حواس و بعد از ارتباط،نیازی به حواس ندارم مگر برای باز گرداندن ویاد آوری آن معلوم که در اینجا نیز نیاز به این حواس مادی دارم تا آن معلوم را دوباره در حافظه من حاضر کند پس می توان گفت وجود ذهنی اصلا ربطی به این ذهن  مادی  که در قسمتی از سرانسان واقع شده ندارد بلکه این ذهن آلة وابزاراست برای باز گرداندن آن حقائق که در نزد نفس حاضر هستند. بنا بر این اشکالاتی از جمله انطباع کبیر در صغیر یا حرارت و برودة ذهن عند العلم بالاشیاء الخارجیة کاملا بی ربط می شود چون اصلا تصویری در ذهن نمی افتد. مگر وقتی تصویر آتش در آینه می افتد آینه می سوزد ؟ بلکه اگر آینه را کاملا وارد آتش کنی داغ می شود ذهن هم همینطور است. اگرآینه را خیلی به کوه یا جسم بزرگی نزدیک کنی آن را نشان نمی- دهد.  خوب چشم هم همین طور است.

مآخذ: -  شرح اشارات ج 2

-  نهایة الحکمة

 - دروس حکمة الاشرا ق

  - شرح مبسوط مطهری ج1



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین شریفی کندری ( جمعه 87/9/22 :: ساعت 6:28 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

رفع شبهه از طول عمر امام زمان
قصه مادر و بچه ها
شیطان پرستی
شیطان پرستی
کلمات کوتاه اما پر معنا
کلمات کوتاه اما پر معنا
حجامت یادتون نره
معجزات قرآن 2
معجزات قرآن 1
دعا جهت افزایش روزی
[عناوین آرشیوشده]