سفارش تبلیغ
صبا ویژن
رشک بردن زن کفران است و رشک بردن مرد ایمان . [نهج البلاغه]
حکمتـــــــها و نکتــــــه هــا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» ادلّّّّه منکرین وجود ذهنی

ادلّّّّه منکرین وجود ذهنی

  انکرالوجود الذهنئ قوم : فذهب بعضهم الئ  ان العلم انما هو نوع اضافه من النفس الی المعلوم الخارجی . (2)

عده ای از متکلمین گفته اندحقیقت علم نوعی تعلق و ارتباط بین عالم و معلوم است وقتی انسان شئئ را درک می کند ماهیت ان  شئئ در ذهن حاصل  می شود. پس اگر من آتش را درک می  کنم و ماهیت  آتش به ذهن  من می آید ذهن من باید داغ بشود در حالی که چنین نیست  پس علم نوعی اضافه به شئئ خارج است بدون اینکه چیزی به نام وجود ذهنی در ذهن بیاید .   

جواب این اشکال روشن است چون اگر علم اضافه باشد لازمه اش این است که تعقل چیزی که در خارج نیست ممکن نباشد مثل عدم ومعدوم. و هیچ خطایی در علم نباشد در حالی که چنین نیست.  

وذهب بعضهم ان الحاصل فی الذهن عندالعلم بالاشیاء اشباحها المحاکیة لها کما یحاکی ا لتمثا ل ذاالتمثال، مع مباینتهما ماهیّة.

جواب این اشکال اینست که اگر موجود ذهنی شبح امر خارجی باشد،عینیّت بین علم و معلوم از بین می رود وعلوم ما به جهل تبدیل می شود واین سفسطه است

  (1) مجموعه مصنفات ج 3 ص2

(2) نها یة الحکمة      

ادلّه مثبتین وجود ذهنی

- ما اموری را به نحو کلّی وصرف درک می کنیم و چون شئئ به این صفت در خارج تحقق ندارد پس باید آنرا در موطنی دیگر جستجو کرد  که آن را ذهن می نامیم .

 2- ما امورعدمی که درخارج تحقق ندارد را نیز درک می کنیم مثل معدوم مطلق و اجتماع نقیضین پس برای این امور ثبوت مایی هست. وآن در ذهن است .

اقول  به نظر قاصر حقیر چنین می آید که وجود ذهنی  به اینصورت نیست که تصویری از خارج توسط چشم یا اعضای دیگربه ذهن انسان بیاید بلکه این انسان است که با دیدن شئئ در خارج به آن احاطه وجودی وعلمی پیدا می کند یعنی آن شئ را در خارج ودر ظرف خودش با همان فاصله معیّن درک می کند و می فهمد.      وبعداز فهمیدن ،ان شئ علم انسان قرار می گیرد وچون علم مجرد است  نه فضا اشکال می کند ونه قابل تغییراست مثل آ ینه که اشیاء را در خارج و در ظرف خودشان منعکس می کند نه اینکه تصویر اشیاء در آینه بیفتد بلکه صرفا شکست نور است و چیزی در آینه نمی افتد چون روشن است که آینه قابلیت ندارد آسمان  به آن عظمت را در خود جای دهد در حالی که می بینیم آسمان در آینه دیده می شود بدون این که کوچک شده باشد پس آینه فقط نور را منعکس می کند وما آسمان را در ظرف خودش با مراعات فاصله می بینیم. چشم انسان نیز با انعکاس نور ازاشیاء به آن. نفس ما را با ان شئ مرتبط می کند و ما ان شئ   را در ظرف خود ش به اندازه طبعیی درک می کنیم. وبعد از ارتباط نفس با ان شئ ومحقق شدن علم، عالم ومعلوم یکی خواهد بود ودیگر منی جدای از آن معلوم نیست تا این که بگوئیم صورت آن شئ نزد ما

حاضر است. بلکه در حقیقت من با حقیقت وواقعیت آن شئ ارتباط بر قرار کردم منتهئ با واسطه حواس و بعد از ارتباط،نیازی به حواس ندارم مگر برای باز گرداندن ویاد آوری آن معلوم که در اینجا نیز نیاز به این حواس مادی دارم تا آن معلوم را دوباره در حافظه من حاضر کند پس می توان گفت وجود ذهنی اصلا ربطی به این ذهن  مادی  که در قسمتی از سرانسان واقع شده ندارد بلکه این ذهن آلة وابزاراست برای باز گرداندن آن حقائق که در نزد نفس حاضر هستند. بنا بر این اشکالاتی از جمله انطباع کبیر در صغیر یا حرارت و برودة ذهن عند العلم بالاشیاء الخارجیة کاملا بی ربط می شود چون اصلا تصویری در ذهن نمی افتد. مگر وقتی تصویر آتش در آینه می افتد آینه می سوزد ؟ بلکه اگر آینه را کاملا وارد آتش کنی داغ می شود ذهن هم همینطور است. اگرآینه را خیلی به کوه یا جسم بزرگی نزدیک کنی آن را نشان نمی- دهد.  خوب چشم هم همین طور است.

مآخذ: -  شرح اشارات ج 2

-  نهایة الحکمة

 - دروس حکمة الاشرا ق

  - شرح مبسوط مطهری ج1



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین شریفی کندری ( جمعه 87/9/22 :: ساعت 6:28 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

رفع شبهه از طول عمر امام زمان
قصه مادر و بچه ها
شیطان پرستی
شیطان پرستی
کلمات کوتاه اما پر معنا
کلمات کوتاه اما پر معنا
حجامت یادتون نره
معجزات قرآن 2
معجزات قرآن 1
دعا جهت افزایش روزی
[عناوین آرشیوشده]