سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که به آنچه می داند عمل کند، خداوند دانش آنچه را نمی داند به او ارزانی می دارد . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
حکمتـــــــها و نکتــــــه هــا
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اقسام نفس و تجرد آن

می رسد. لذا فرموده اند که در انسان نفوس نباتی وحیوانی وانسانی است. وهر شخص انسان دارای این سه نفس است،

   دراین قسمت استاد حسن زاده به اقسام روحها که یک انسان می تواند دارا باشد اشاره می کند. چه بسیار که از نفس تعبیر به روح شده وفرموده اند که انسان دارای سه روح است بلکه از قلمِ اعلای بزرگان دانش وپیشوایان کاروان بینش صادر شده است که در برخی انسانها چهار روح است ودر برخی دیگر پنج روح است. امّا مراد این نیست که ارواح هر یک به طور مستقل و جداگانه در انسان قرار دارند، زیرا چنانکه در دروس پیش دانسته شد هر فرد انسان را یک شخص ویک هویّت است وهیچ کس دو کس نیست و همه ی اثار وجودی هر کسی در همه مراحل ومنازل بلکه در همه عوالم به یک شخص اسناد داده می شود؛ بلکه مراد این است که صورت طبیعیّه نطفه واجد نیرویی است که آن نیرو از نباتی به حیوانی واز حیوانی به انسانی ارتقا می یابد ومحال است که مثلا تا واجد کمال نباتی نشده باشد نفس حیوانی بیابد ویا تا دارای نفس حیوانی نشده به سر منزل نفس انسانی برسد ودر این منزل هم تا مراحل ابتدایی را طی نکرده به مقامات عالی قدم گذارد. باز به این معنی نفس انسانی ، که متصرف بدن است، در عین حال که صورت طبیعیه را، که به منزلت صورت معدنیّه است ،دارست صورت حیوانی را هم داراست و صورت انسانی را هم داراست واین یک روح سه روح یا چهار روح یا پنج روح است. آنکه دارای پنج روح است انسان عجیبی است.[1]

تجرد مراتب نفس

   علامه حسن زاده درکتاب عیون مسائل النفس درباره ی تجرد مراتب نفس می فرماید:

 اما تجرد نفس مراتبی دارد. نخست باید دانست که از دیدگاه بسیاری از حکمای اسلامی نفس حیوان نیز مجرد است ،امّا تجرد نفس حیوانی تام نیست. حیوان از قوه خیال برخوردار است و ذات خود را به صورت جزئی درک می کند. تخیل امر مادی نیست بلکه متعلق به عالمی است بین عالم ماده وعالم مفارقات و از همین جهت تجردش ناقص است پس چون نفس حیوانی از تخیل برخوردار است مجرد است، اما چون ادراک کلی ندارد وفاقد نفس ناطقه است تجردش تام نیست.[2]

     نفس انسان نیز به جهت واجد بودن قوه خیال دارای تجرد خیالی و برزخی است، اما مراتب برتر تجرد را نیز دارد. نفس انسان ادراک کلیات می کند و از این رو تجرد تام عقلی دارد.

 از نظر استاد حسن زاده برترین دلیل بر تجرد تام عقلی نفس انسانی این است که نفس انسانی وعاء علم است .[3]

   

معنای تجرد عقلی

    فراتر از این ، نفس انسانی داری تجرد اتم فوق عقلی است. معنای تجرد فوق عقلی این است که برای کمال نفس انسانی حد یقفی وجود ندارد و نقطه پایانی برای سیر کما ل نفس انسان نمی توان تصور کرد. از این رو که انسان کامل ظل حق است احکام وجود و وحدت بر او غالب است و وحدتش نه وحدت عددی بلکه وحدت حقه حقیقیه ظلیه است.[4]

    معنای "فوق تجرد" این است که (نفس ناطقه انسانی در یک حد ثابت نیست و وجودش حد یقف ندارد وانسان به همین خصوصیت ذاتش از سایر موجودات ممتاز است و به حسب ذاتش اجلّ است از این که اضافه تدبیری به بدن باشد یا کمال بدن باشد ... معنی "فوق تجرد" این است که نفس علاوه بر این که مجرد از ماده است از ماهیت نیز مجرد است. بلکه فوق این تجرد هم هست، که در یک حد ثابت نیست).[5]

     بدینسان می توان گفت که نفس انسان دارای تجرد خیالی، عقلی و فوق عقلی است، چنانکه دارای ادراک خیالی، عقلی و فوق عقلی یا کشفی است. پس انسان متعلق به یک نشاه از وجود نیست بلکه نشاه های چهارگانه دارد. به تعبیر استاد حسن زاده انسان موجودی طبیعی، مثالی، عقلی والهی است. نشاه طبیعی او در خانه و بازار و بهرحال در عالم مادی است. به حسب وجود مثالی خود با ارواح و اشباح برزخی محشور است. به اعتبار عالم عقلی خود با حقایق عقلی سر وکار دارد و به حسب اصل الهی خود در " مقعد صدق عند ملیک مقتدر " حضور دارد. سعادت انسان عبور او از این مرحله ورسیدن به مقام تجرد و بی نیازی از بدن و نیل به فوق تجرد است.[6]  

 چون نفس انسان مجرد است محکوم به احکام عالم طبیعت نیست وبا زوال و فساد بدن عنصری زایل و فاسد نمی شود. به عبارت دیگر، هر چند نفس انسان ازلی نیست اما چون حقیقتی بسیط ونوری است هلاک ونابودی در آن راه ندارد به بقاء فاعلش باقی و ابدی است.

     نفس چون مجرد است عالم است. علم نفس به خود حضوری است و علمش به اشیاء خارج از طریق صور علمی است، اما علم نفس به خود صور علمی بیواسطه و حضوری است. صور علمی از جهت حکایتشان از اشیاء خارجی حصولی و ذهنی اند. پس علم حصولی همان علم حضوری محاکی است و علم حضوری چون عین معلوم است محاکی نیست. می توان گفت که علم نفس مطلقا حضوری است.

    حواس ظاهری و باطنی راه هایی اند که نفس از طریق انها در خواب و بیداری از حقایق ملک و ملکوت آگاه می گردد. حواس ظاهری برای درک عالم طبیعت است و به فوق این عالم راه ندارد اما در قبال حواس ظاهری حواس باطنی هم هست که نفس با آنها عوالم دیگر را درک می کند. در میان حواس ظاهری حس لامسه بیشترین انغمار را در طبیعت دارد و پس از آن دو حس شامه و ذائقه اند. حس بینائی و بیش از آن حس شنوائی بیشتر به عالم تجرد نزدیکند. حواس باطنی عبارتند از حس مشترک، خیال، حافظه، واهمه و مفکره.[7]  

   دانسته شد که نفس طبیعی نگاهدارنده و حفظ کننده است که اجزاء متفرق نشود ومتلاشی نگردد، نفس نباتی رویاننده ونمو دهنده است، نفس حیوانی حرکت دهنده ی به اراده است، نفس ناطقه انسانی مدرک عقلیات است وجامع کمالات ماقبل خود است ودر حقیقت یک نفس است که دارای همه این کمالات است ویک تشخص و هویت است که اورا در هر مرتبه ومقامی نامی است، واستکمالات او را به سبب مراتبش تشبیه کرده اند به حرارتی که در ذغال از آتش مشتعل مجاورش حادث می شود سپس ان حرارت به تجمّروتشعل و تنور اشتداد می یابد و به مقام تجرد می رسد. ولی استعداد فطری او این است که به هر مقامی برسد برای مقام عالیتر آمادگی پیدا می نماید وهیچ گاه او را مقام معلومی که در آن حد ومقام وقوف کند نیست.[8] 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین شریفی کندری ( دوشنبه 89/3/31 :: ساعت 10:8 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

رفع شبهه از طول عمر امام زمان
قصه مادر و بچه ها
شیطان پرستی
شیطان پرستی
کلمات کوتاه اما پر معنا
کلمات کوتاه اما پر معنا
حجامت یادتون نره
معجزات قرآن 2
معجزات قرآن 1
دعا جهت افزایش روزی
[عناوین آرشیوشده]